استعداد یعنی یادگیری یک مهارت با صرف انرژی کمتر و زمان کمتر
استعداد یعنی یادگیری یک مهارت با صرف انرژی کمتر و زمان کمتر
مثلاً فرض کنید دو نفر همزمان کاری را آغاز می کنند و قصد یادگیری آن را دارند؛ فردی که خیلی زودتر آن کارا را یاد می گیرد و انرژی کمتری هم صرف آن می کند، یعنی استعداد بیشتری در آن کار دارد.
پس در مرحله اول، معنای استعداد را به طور کامل دانستیم و شکمان در این موضوع بر طرف شد؛ حالا نوبت آن است که به سوال اصلی این مقاله پاسخ دهیم؛ استعداد ذاتی است یا اکتسابی؟ بخش بعدی را با دقت مطالعه کنید.
وجود استعداد، ذاتی است، ولی کشف و پرورش آن اکتسابی است.
در واقع استعداد یعنى توانایى و توانمندى طبیعى که میزان و کمیت آن در هر فردى تا فردى دیگر متفاوت است و یکسان نیست. علاوه بر آن، کیفیّت و چگونگى استعداد افراد نیز مختلف است و این موضوعى است که به روشنى مىتوانید در بین افراد مشاهده کنید. یکى در زمینه جسمانى از توانایى خوبى برخوردار است دیگر در زمینه فکرى و عملى و فرد سوم در زمینه دیگر و همین افراد میزان توانایىشان نیز کم و زیاد است. اما کشف استعدادهاى درونى افراد نیازمند دانش و تجربه کافى است.
هر چند بعضى استعدادها را مىتوان به سادگى شناخت ولى از آنجا که بعضى استعدادها و میزان آن در افراد نهفته است و هنوز شکوفا نشده و زمینه به فعلیت رسیدن و بروز و ظهور آن فراهم نشده و چه بسا خود فرد نیز از آن اطلاعى ندارد، اینگونه استعدادها را باید با ابزارها و آزمون هاى مختلف روانشناختى و استفاده از تجارب افراد متخصّص بدست آورد و شناخت. راهی برای شناخت استعداد درونى گزارش افراد درباره توانایىهاى گذشته خویش و موفقیت هایى که در زمینه خاصى بدست آورده، مىباشد. در این رابطه در مقاله چگونه استعداد خود را کشف کنیم خیلی بیشتر صحبت کرده ایم…
بر اساس اصل تفاوت های فردی که در علم روانشناسی از آن بحث می شود و با توجه به مشاهدات و تجربه هر فردی که در رفتار و اعمال دیگران انجام می گیرد، روشن است که انسان ها علی رغم داشتن ویژگی های مشترک، دارای تفاوت های فردی زیادی در ابعاد مختلف وجودی شان هستند. هیچ دو انسانی را نمی یابید که در تمام ویژگی های جسمانی مشابه یکدیگر باشند حتی این مطلب به اثبات رسیده است که سر انگشتان هیچ دو انسانی از ابتدا آفرینش تا پایان عمر دنیا یکسان نیست و بر همین اساس انگشت نگاری یکی از راههای شناسایی افراد قرار گرفته است.
همینطور در ویژگیهای شخصیتی، اخلاقی، هیجانی روحی و روانی نیز این تفاوت به چشم می خورد. همان طور که در مقاله تست mbti هم گفتیم، خصوصیات افراد تحت تأثیر عوامل محیطی و وراثتی و تعامل آنها با یکدیگر با یکدیگر متفاوت است. بنابراین هر فردی علاقه و استعداد خاصی در زمینه ویژه ای دارد و با اندک توجه و دقت در رفتار مردم و شغل هایی که انتخاب می کنند، این تفاوت علاقه و استعداد را به خوبی می توانید مشاهده کنید. یکی به علم اندوزی و دانش افزایی و کار در محیط علیم دانشگاه علاقه دارد، دیگری به کسب و کار و تجارت. یکی به هنر و نقاشی روی کاغذ علاقه مند است و دیگری به هنرهای تجسمی علاقه نشان می دهد. یکی به بناکردن هیئت تمایل دارد و دیگری به زمین شناسی و کاویدن اعماق زمین و…
بنابراین وجود استعدادهای مختلف در افراد یکی از رازهای خلقت انسان است. هر چند ممکن است انسان براساس شناخت و تمرین تکرار در زمینه ای خاص؛ تمایل جدیدی برای خود به وجود آورد و استعداد بالقوه خود را شکوفا سازد. زیرا انسان از توانایی های زیادی برخوردار است و اگر بخواهد و امکانات آن را فراهم کند و تلاش جدی به خرج دهد و پشتکار داشته باشد در غیر آن رشته تخصصی و مورد علاقه اش نیز دارایی تخصص شود و یا حداقل در آن رشته تلاش انجام دهید. ولی روان شناسان معتقدند هر انسانی در رشته ای ویژه دارای استعداد خاصی است و باید آن را توسط کارشناسان (بخصوص در دوران تحصیلی) مورد شناسایی قرار دهد و به شکوفایی آن بپردازد. در این صورت است که موفقیت او قطعی و حتمی است و به همین جهت مسئولیت معلمان و آموزش و پرورش در این رابطه سنگین و زیاد است.
توصیه می کنم حتماً در رابطه با این موضوع، حتماً مقاله استعداد مهم تر است یا سخت کوشی را هم مطالعه کنید که خیلی بهتر و تخصصی تر آن را مورد بررسی قرار داده ایم که می تواند بسیار به شما کمک کند و یاد بگیرید که چگونه با سخت کوشی، استعدادهای خودتان را هم تقویت کنید و در مسیر آن ها پیش بروید.
این سوال که آیا توان و قابلیت مدیریت در انسانها یک استعداد ذاتی است یا مهارتی که از مسیر آموختن، تمرین و تکرار به دست می آید، سوالی بسیار قدیمی است که پاسخ های متعدد و متفاوتی را تا به امروز به همراه داشته است. اما پیش از ورود به آنچه که در پاسخ به این سوال مد نظر است، ضروری است یادآوری کنم ما در حال پاسخ دادن به یک سوال اساسی در باب واژه ای هستیم که تا کنون حتی یک تعریف جامع و مانع برای خودِ آن واژه ارائه نشده است و آن چیزی نیست جز مدیریت. شاید اگر روزی، فردی پیدا شود و تعریفی بی نقص از مدیریت ارائه کند، شبهه هایی از این دست نیز از میان برداشته شود، اما شک نکنید که چنین روزی هرگز نخواهد رسید. دلیل آن هم کاملاً مشخص است، امکان ارائه تعاریفی جامع برای مفاهیمی از این دست هرگز وجود نداشته و هرگز وجود نخواهد داشت، بلکه هر آنچه به عنوان تعریف ارائه شده است، تنها و تنها تعبیر ذهن تعریف گر بوده و بس.
مدیریت اکتسابی هست. تا این حد که بی استعداد ترین فرد ممکن که در میان میلیاردها انسان، آخرین نفر احتمالی برای تبدیل شدن به یک مدیر خوب می باشد، درصورت قرار گرفتن در معرض آموزش های صحیح، برخوردار بودن از خدمات مربی گری حرفه ای در این حوزه و نیز تمرین و تمرین و تمرین، نه به زودی و نه به راحتی، بلکه در گذر زمان و با تحمل سختی ها، حتما می تواند به مدیری خوب مبدل شود.
گروهی موافق این نظریه هستند و گروه دیگر مخالف. اغلب موافقان، به احتمال زیاد باور به این حقیقت دارند که انسان توانایی بی حد و حصری دارد و می تواند با کنترل بر تفکر، عملکرد و مسیر تداوم اقدامات خود، هر مانعی را پشت سر بگذارد.
البته درست اینجا باید پای استعداد را نیز به میان کشید. آنانی که توانایی ذاتی دارند و ساختار روح و فکرشان به گونه ای شکل یافته که پیش زمینه ای ارزشمند در درونشان برای تبدیل شدن به مدیری کارآمد نهفته است، هم مسیر را زودتر از دیگران طی خواهند کرد و هم در فرآیند آموختن، سختی کمتری را تجربه خواهند نمود. اما نکته اینجاست که وجود چنین استعدادی نیز هرگز نمی تواند نقش آموزش، تمرین و ممارست در بدل شدن به یک مدیر موفق را کم رنگ کند.
در این رابطه پیشنهاد می کنم حتماً مقاله چگونه یک مدیر موفق باشیم را هم مطالعه کنید که خیلی بیشتر و بهتر در این مورد صحبت کرده ایم و آن را گسترش داده ایم.
ما انسان ها ما دو دسته رفتار داریم:
اول، رفتار ذاتی یعنی رفتاری که با به دنیا آمدن با خودمان داریم. رفتاری از جنس مهربانی، گذشت، امیدواری، خنده رو بودن، لطافت روحی، راست گویی، صداقت، عشق و…
همه انسانها با همین طبیعت به دنیا می آیند.
دوم، رفتار اکتسابی که آنها را یاد میگیریم! و شوربختانه به دلایل مختلف دچار طبیعت دیگری میشویم! رفتارهای اشتباهی مثل دروغگویی، فریب کاری، پنهان کاری، دزدی، بدگویی، خشم و عصبانیت، نفرت و کینه و…
یادمان باشد اگر کسی یا خودمان را دیدیم که به این رفتار دوم مبتلا شده متوجه باشیم که از اول اینطور نبوده ایم! ما آدمکش مادر زاد، دروغگوی مادرزاد، شرور مادرزاد، جانی مادر زاد نداریم! اینها همه خصوصیاتی هستند که در طول عمر به دلایل مختلف و شرایط متفاوت، دچارشان شده و به اصطلاح عادت شده اند!
کلمه اخلاق از نظر لغت، جمع خلق است. این کلمه زمانی به کار می رود که شخص صفت نفسانی و یا حالتی که در نفس او رسوخ کرده، را دارا باشد. در این صورت، افعالی که متناسب با آن صفت هست، بدون نیاز به فکر کردن، سنجیدن از انسان صادر شود.
کلمه اخلاق از نظر اصطلاح علم اخلاق، در دو مورد استفاده می شود؛
1ـ جایی که شخص عملی را انجام دهد ولی علت آن ملکه راسخه نباشد و حتی با تأمل و فکر انجام شده باشد.
2ـ به عنوان صفت فعل به کار می رود، یعنی کار اخلاقی که منظور تنها صفات نفسانی نیست.
وقتی می گویند فلان کار، اخلاقی است، یعنی با فضیلت و خوب است و یا فلان کار غیر اخلاقی است یعنی رذیله و ناشایسته است.
در بررسی های بدست آمده اخلاق به معنایی که به آن اشاره شد، امری اجتماعی و فرد کاشف آن است. اخلاق مانند زبان، مذهب و… قبل از فرد اخلاقی وجود دارد و فرد، داخل آن می شود و با رفتار اخلاقی در آن سهیم می گردد و پس از فرد نیز به وجودش ادامه می دهد. البته اجتماعی بودن به معنای وجود نظامی حاکم بر ارتباطات افراد نیست، بلکه وجود اخلاق در یک جامعه می تواند ساخته و پرداخته یک فرد باشد.
درباره این که آیا اخلاق، فطری و ذاتی است یا نه، بررسی هایی انجام گرفته است. از آن جا که برخی خُلقیات در هر دوره ای نمود پیدا کرده و پس از آن دوره، شکل و نوع خُلقیات تغییر کرده معلوم می شود که همه خُلقیات تحت تاثیر محیط و عوامل مختلف، ذاتی نیست. اموری که فطری اند تحت عنوان گرایش ها و امیال انسان مورد بررسی قرار گرفته اند که اصولاً از ویژگی های روحی انسان است.